برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 93
اتفاقات ِ اردیبهشت ِ امسال ، درست مثل یه قصه س. یه قصه که برای خود منم جدیده . جدید و عجیب. یه قصه که هنوز ادامه داره و منتظر پایان ِ غیر قابل پیش بینیش نیستم چون به نظر میاد که کوتاه نیست...
فقط چند صفحه ورق خورده . درست به اندازه ی روزهای گذشته از اولین شب اردیبهشت...
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...
برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 93
آخ که اگه هنوزم همون راوی ِ پرحوصله ی وسواس ِ قدیم بودم ، الان چقدر حرف داشتم که بزنم... نیستم. دیگه بزرگ شدم و آدم بزرگا زیاد حرف نمیزنن...
ولی حالا حیف ِ این قصه ها... حیف ِ این روزا... اگه فراموش بشن :)
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 104
برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 109
به گمانم حالا ، این روزها ، دیدنی تر از همیشه ام... اولین بارهایی که خواستم «عشق» در من جریان پیدا کند پرشور و لطیف و مهربان و با شکوه اند...
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 182
یک بار کسی به من گفت که شبیه دخترهای توی قصه ام. آن وقت ها که گذشت را نمی دانم اما حالا اگر باز داستان مرا می شنید به قسمت های نرم و مهربان و غافلگیرانه ی این قصه می چسبید و حتی با صدا زدن های پیاپی ِ مادرش نمی رفت شام بخورد... :)
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 96
برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 87
این جهان چقدر حرف داره برای گفتن ، چقدر راز داره برای فهمیدن ، چقدر جا داره برای فکر کردن...ولی هر روز تکراری عمل میکنیم. خدا تعجب میکنه از رفتار ما!
ولی چطوری واسش توضیح بدم که احساس میکنیم دست خودمون نیست...(؟)
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 97
زندگی سخته آقا... جدأ سخته. حتی توی بهترین حالتش... ولی به هر حال زندگیه ، نمیشه با هیچی عوضش کرد.
نامه های فیروزه ای را می اندازم توی حوض...برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 126
برچسب : نویسنده : jaanejaana بازدید : 91